نوشته شده توسط : بی نام

 

آورده‌اند که شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او....

شیخ احوال بهلول را پرسید.

گفتند او مردی دیوانه است.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان کوتاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد